انجمن گیلاس
گفتمان های مالی
نوشته شده در تاريخ شنبه 8 تير 1392برچسب:, توسط رها |

 

خوابیده بودم در خواب کتاب گذشته ام را باز کردم و روزهای سپری شده عمرم را برگ به برگ مرور می کردم . به هر روزی که نگاه می کردم در کنارش دو جفت جای پا بود . یکی مال من و یکی مال خدا . جلو تر می رفتم و روزهای سپری شده ام را می دیدم . خاطرات خوب خاطرات بد ، زیبایی ها ،لبخندها ، شیرینی ها ، مصیبت ها ، همه و همه را می دیدم . اما دیدم در کنار بعضی برگها فقط یک جفت جای پا است. خوب که نگاه کردم دیدم همه روزهای سخت زندگی ام بودند. روزهایی همراه با تلخی ها ، ترس ها، دردها ، بیچارگی ها و ناراحتی ها . بر سر  خدا با ناراحتی فریاد زدم " روز اول تو به من قول دادی که هیچ گاه مرا تنها نمی گذاری . هیچ وقت مرا به حال خویش رها نمی کنی و من با این اعتماد پذیرفنم که زندگی کنم . چگونه ، چگونه در این سخت ترین لحظات مرا با این همه رنج و درد تنها گذاشتی ؟؟؟؟

چگونه؟؟

خداوند مهربانانه مرا نگاه کرد . لبخندی زد و گفت : من به تو قول دادم که همراهت خواهم بود . در شب و روز ، در خواب و بیداری ، در خوشی و ناخوشی ، در تلخی و شادی ، در گرفتاری و خوشبختی .

من به قول خود وفا کردم . هرگز تو را تنها نگذاشتم . هرگز تو را رها نکردم ، حتی برای لحظه ایی.

آن جای پا ها که در آن روز های سخت می بینی جای پای من است که تو را به دوش می کشم .

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.